عسلعسل، تا این لحظه: 5 سال و 9 ماه و 13 روز سن داره
غزلغزل، تا این لحظه: 5 سال و 9 ماه و 13 روز سن داره

دو فرشته کوچولو

بند ناف

بند ناف شما زود افتاد غزل ساداتم اول افتاد  روز چهارم بو د که افتاد و عسل ساداتم شما بند نافت روز ششم افتاد بند ناف شمارو انداختم اب رون ببر
13 شهريور 1397

ساعت ملاقات

بعد از عمل من رو بردن اتاق ریکاوری یه یک ساعتی اونجا بودم یه کم لرز داشتم بعد من رو فرستادن اتاق بستری اتاق ما چها تخته بود ، دوتا دیگه هم تو اتاق بودن که داشتن ترخیص میشدن من رو رو تخت گذاشتن و بالشت رو از زیر سرم کشیدن و گفتنتا ساعت دوازده شب هیچی نخور و سرتو بلند نکن بعد شمارو اوردن تو اتاق پرده رو دور تخت من کشیدن تا بابا هم بتونه بیاد پیش ما چون هنوز چند ساعت تا ساعت ملاقات مونده بود دکتر کودکان امد منو شما رو دید بعد به مامان بزرگا گفت چطور به بچه ها شیر بدن ون من بیحس بودم نمیتونستم شیر بدم یه کم که گذشت خاله سارا امد تا اتاق رو یه کم تزیین کنه و گلسر به سر منو و شما بزنه  یه کم که گذشت ساعت ملاقات که 3 تا 4 بود شروع شد ...
8 شهريور 1397

روز زایمان

تو این شبا اخر خیلی خسته بودم سنگین شده بودم باد بارداری داشتم مفاصلم درد می کرد و که دندون درد و خارش شدید بدن به همراه کهیر هم اضافه شده بود من برا به دنیا امدنتون لحظه شماری میکردم تا روز دوشنبه یک مرداد اخر شب  با با حسین رفتیم خونه و یکسری لوازم مورد نیاز برای روزا اول بدنیا امدنتون رو اوردیم دکتر بهم گفته بود از ساعت 12 شب دیگه چیزی نخورم برای عمل سه شنبه صبح خواستیم ماشین بگیریم ،اسنب یا کارپینو ماشین گیرمون نیومد ساعت حدود 6 صبح بود منو بابا به همراه مامان زری رفتیم بیمارستان بازرگانان بابا حسین کارا بستری رو انجام داد فرمها رو پر کرد بعد یه دست بند بهدست من بستن  و من رو فرستادن بلوک زایمان لباس اتاق عمل رو پوشیدم ...
8 شهريور 1397

گرفتن برگه بستری

وسط های خرداد ماه بود که برای دکترم که من پیشش میرفتم تو بیمارستان بازرگانان مشکلی پیش امد و دیگه نیومد ،این شد که من رو ارجاع دادن به دکتر روز پنج شنبه دکتر کیانی چند هفه پیشش ویزیت شدم و این هفته های اخر هربار میگفتم کی وقت زایمانم میشه ؟ شکمم دیگه بین پاهام بود وقتی میشستم باید پاهام رو باز میکردم شکمم به زمین میرسید :-D تا روز 28 تیر ماه دکتر نامه بستری رو به من داد برا روز سه شنبه صبح دوم مرداد
8 شهريور 1397

سنوگرافی دالپر

هفته 34 بودم که دکتر برام سنو گرافی دالپر نوشت روز 30 خرداد 1397 روز چهارشنبه  همراه بابا رفتیم برا سنوگرافی من انقدر سنگین شده بودم که از خونه تا بیمارستان که اندازه یه ایستگاه اتوبوس راه بود رو چندبار نشستم  تا نفسم بالا بیاد وقتی وارد اتاق دکتر سنو گراف شدیم دکتر برگه پذیرش رو نگاه کردو گفت :مشکلی داشته بچه ! گفتم نه ! دکتر میخواد وزن و موقعیت بچه رو بدونه که بند ناف در چه شرایطیه و بچه ها چطور قرار گرفتن  بریچ هستن یا سفالیک دکتر گفت نه حتما چیز دیگه ای هم دکترت میخواد اخه هزینه دالپرت دو برابر !!! منم با تعجب گفتم ،خوب اخه دوقلو باردارم :-) موقع سنو گرافی خیلی اذیت شدم دکتر دستگاهشو روی شکمم فشار می داد تو این...
8 شهريور 1397

غربال گری دوم

تو این سنو گرافی بود که همه یز رو چک کردن و خبر سلامت دست و پا و بند نافو ..... رو دادن تو این سنو گرافی کاملتر بودید عشقولیای من :-) ...
8 شهريور 1397
1